گزارش آقای نویسنده از کشتار خانواده آمریکایی/ «به خونسردی»؛ رمان مستند یا ناداستان؟
به گزارش خبرگزاری ویکی بلاگ رمان مستند «به خونسردی» نوشته ترومن کاپوتی به تازگی با ترجمه باهره راسخ توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ پنجم رسیده است. این کتاب دو ترجمه دیگر هم دارد که با عنوان «در کمال خونسردی» توسط نشر چشمه و نشر بیدگل عرضه شده اند.

ترومن کاپوتی نویسنده آمریکایی متولد سال ۱۹۵۲ در نیواورلئان و درگذشته به سال ۱۹۸۴ است. او تا ۱۴ سالگی نوشتن داستان کوتاه را شروع کرد و برخی از داستان هایش را به چاپ رساند. در ۱۵ سالگی مدرسه را رها کرد و در نشریه نیویورکر مشغول به کار شد که این اولین و آخرین شغل ثابتش بود. کاپوتی دو سال را در یک مزرعه در لوییزیانا به سر برد و دو رمان «صداهای دیگر» و «اتاق های دیگر» را سال ۱۹۴۸ منتشر کرد. «درخت شب و داستان های دیگر» «آوای علفزار» «صبحانه در تیفانی» «در کمال خونسردی» «موسیقی برای آفتاب پرست ها» و «دعاهای اجابت شده» ازجمله آثار مهم این نویسنده هستند. او در طول زندگی سفرهایی به یونان ایتالیا آفریقا و هندوستان داشت.
نسخه اصلی «در کمال خونسردی» سال ۱۹۶۵ و برپایه حادثه کشتار یک خانواده آمریکایی توسط دو قاتل نوشته شد. گفته می شود نگارش این اثر باعث شد ۲۰ سال پایانی عمر کاپوتی به استراحت و تقویت جسمانی به خاطر فشارهای روحی و روانی ناشی از نوشتن آن بگذرد. او در ۶۰ سالگی به خاطر مشکلات شدید کبد درگذشت.
کتاب مورد اشاره سال ۱۹۶۵ اما براساس اتفاقی نوشته شد که سال ۱۹۵۹ رخ داده بود. در آن سال ۴ تن از خانواده مزرعه داری آمریکایی توسط دو قاتل به طرز فجیعی کشته شدند و اخبار ماجرا در رسانه های ایالات متحده منتشر شد. کاپوتی با اطلاع از ماجرا ترغیب شد جزییات آن را در قالب یک اثر مستند تنظیم و تدوین کند. به این ترتیب مثل یک کارآگاه به جمع آوری مدارک و اسناد و گفتگو با این و آن پرداخت. با قاتلان پرونده هم مصاحبه و پرونده جنایت را مطالعه کرد.
اتفاقی که باعث نوشتن این کتاب شد از این قرار بود که دو دزد سابقه دار آمریکایی با نام های پری اسمیت و ریچارد هیکاک که در زندان با یکدیگر آشنا شده بودند برای سرقت از گاوصندوق یک زمین دار ثروتمند کانزاسی به نام هِرب کلاتر شبانه وارد مزرعه و خانه بزرگش شدند و پس از بستن دست و پای اهالی خانواده وقتی فهمیدند گاوصندوقی در کار نیست دست و پای مزرعه دار مرد مزرعه دار را گلو بریده و با اسلحه گرم به او و دیگر اعضای خانواده اش یعنی همسر دختر و پسرش شلیک کردند.
«به خونسردی» یک رمان مستند است اما کاپوتی آن را «ناداستان» می دانست. او مانند یک گزارش نویس و دانای کل مشغول روایت است و به تکنیک های روایی و جابه جایی های زمانی به تحلیل شخصیت ها و روانکاوی شان می پردازد. نویسنده این کتاب گویی کارآگاهی است که از ابتدا تا انتهای پرونده کشتار مزرعه کانزاس را برای مافوقش با جزییات و ریزه کاری گزارش می دهد. او در فرازهایی از کتاب با بهره گیری از تکنیک های داستان نویسی سراغ تشریح انگیزه های شخصی واجتماعی قاتلان پرونده می رود و سال های رسیدگی به پرونده و محاکمه را نیز از زوایای نگاه مختلف روایت می کند.
«آخرین کسی که آن ها را زنده دیده است» «ناشناس ها» «پاسخ» و «گوشه» عناوین ۴ فصلی هستند که کاپوتی «به خونسردی» را با آن ها تدوین کرده است.
پایان بندی «به خونسردی» همان طور که توقع داریم مشخص است؛ دو قاتل به اعدام محکوم می شوند و حکم شان اجرا می شود؛ اما نه همزمان. هیکاک ۳۳ ساله ساعت ۱۲ و ۴۱ دقیقه و اسمیت ۳۶ ساله ساعت ۱ و ۱۹ دقیقه بامداد به دار آویخته شدند.
در قسمتی از ترجمه باهره راسخ از این کتاب می خوانیم:
بعد به سراغ پسرک رفتم و او را به زیر زمین آوردم. اول او را به همانجا که پدرش بود بردم و دست هایش را به لوله آبگرم که از بالای سر می گذشت بستم بعد فکر کردم ممکن است کار صحیحی نباشد چون امکان داشت که به نحوی دستش را باز کند و آن وقت دست و پای پدرش را باز کند و یا بالعکس. به این جهت طناب را پاره کردم و او را به قسمت دیگر زیرزمین بردم. در آنجا یک کاناپه بود. پاهایش را به پایه کاناپه بستم و دست هایش را هم به یکدیگر بستم و طناب را دور گردنش حلقه کردم که اگر بخواهد تقلا کند خفه شود. وقتی که مشغول کار بودم یک بار چاقویم را روی جعبه ای از چوب سدر که معلوم بود تازه درست شده بود و بوی روغن جلا می داد گذاشتم. پسرک از من خواهش کرد که چاقو را بردارم و گفت که این جعبه هدیه عروسی است که برای خواهرش درست کرده است. وقتی که کارم تمام شد می خواستم از زیرزمین بیرون بروم به سرفه سختی افتاد این بود که بالش زیر سرش چپاندم و چراغ ها را خاموش کردم.
دیوی پرسید: دهانش را نبسته بودی؟
نه بعدا این کار را انجام داد. بعد از اینکه مادر و دختر را به اتاق هایشان بردیم. وقتی می خواستم خانم کلاتر را ببندم گریه می کرد و درباره دیک از من سوالاتی می نمود. می گفت: به او اعتماد ندارد اما من به نظرش آدم شریفی هستم. از من قول گرفت که نگذارم دیک به کسی صدمه ای بزند.
چاپ پنجم این ترجمه با ۴۴۴ صفحه عرضه شده است.
۵۷۵۷
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "گزارش آقای نویسنده از کشتار خانواده آمریکایی/ «به خونسردی»؛ رمان مستند یا ناداستان؟" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "گزارش آقای نویسنده از کشتار خانواده آمریکایی/ «به خونسردی»؛ رمان مستند یا ناداستان؟"، کلیک کنید.