سفال
- عمومی
آنقدر صورت بنده خدا را روی آسفالت کشیده بودند که می شد استخوان گونه ها و دماغش را دید
هنوز لقمه اول پنیرگچی با نون خشک تاریخ مصرف گذشته که با یک پاتیل چای شیرین از گلومون پایین نمی رفت قورت نداده بودم که زنگ خبردار به صدا در آمد و این یعنی مهمان داریم. چند دقیقه بعد جلوی…